خانم خونه
فاطمه خانم درکمال ناباوری بنده که هیچ وقت اجازه نمیداد روسری یاکلاه بزارم روی سرمبارکش به بنده دستورداد تا روسری را روی سرش ببندم بعد هم رفت سراغ تلفنش وپس از یک مکامله (کذایی)طولانی باپدرش عروسکش راکه روی تابش بود گذاشت زیر بغلش کیفش راهم انداخت روی دستش وبه بنده گفت دده. خیلی جالب بود باصدای بلند صحبت میکرد طوری که انگار داشت باباش رو پشت تلفن دعوا می کرد کاری که من هیچ وقت انجام ندادم. دیگه مکالمه روبه پایان بود مکالمه پایان یافت و فاطمه خانم ع...