فاطمه در سفر(نصف جهان)
پنج شنبه از کلاردشت از مامان جون وآقاجون وعمه و عمو جداشدیم وبهمراه خاله زهرا رفتیم به سمت اصفهان، شب رسیدیم خونه عمه من، اونجااون یکی مامان جون وآقا جون ودایی منتظرمون بودن
فاطمه خانم اخمو در باغ پرندگان اصفهان
ایناهم دوستای فاطمه در اصفهان هستن(نتیجه های عموی بابام) عرفان ومهدیار که فاطمه باهاشون کلی ذوق میکرد بعضی وقتا هم اذیتشون می کرد
شب آخرهم رفتیم باغ تو اصغر آباد اصفهان خیلی خوب بود دخملم کلی ذوقید
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی