فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 23 روز سن داره

فاطمه نفس مامان♥♥♥

حالم خوبه باتو عزیزدلم

درکنار فاطمه

1392/4/22 10:26
761 بازدید
اشتراک گذاری

 

جمعه صبح  ،نشستم کنار دست دختر عزیزم ببینم بااین اسباب بازیهاش چه کارمیکنه

 

اول اینکه یکم تعجب کردی از اینکه دیدی پیشت نشستم چون معمولا وقتی

 

اسباب بازیهاتو برات میاوردم تاتو سرگرم بازی بودی  خودم میرفتم

 

  

دنبال کارهام ولی جمعه از ناهار درست کردن راحت بودم پس

 

 

 نشستم پیشت یکم که گذشت دیگه برات عادی شدم

 

 

 

اول مثل یه خانم خونه شروع به پخت وپز خیالی کردی

 


بعد غذای خیالی رو فوت کردی که سرد بشه

 


 

بعد باتمام حوصله قاشقو گذاشتی تو دهن عروسک.

 


قربونت برم که حوصلت ازمامانت خیلی بیشتره

 

 

حالا نوبته آب که روی غذا میدی به عروسکات بخورن که غذا از گلوشون


 

بره پایین

 

 

یه چند دقیقه تنهات گذاشتم  وقتی آمدم دیدم اعصاب نداری

 

 

 

متوجه شدم این عروسکه (جومه نارنجی)چون درست نمی ایستاد

 

 

 

اعصاب دختر قشنگمو خردکرده بود حقم داشتی چون منم به زور

 

 

نگهش داشتم

 

 

اینجا دیگه جومه نارنجی پرتاب شد (همچینم اعصاب نداری هانیشخند)


وگفتی نه نه (ترجمه یعنی دیگه اینو نمیخوام)

 

 

خیلی جالب بود  جومه نارنجی رو دعوا کرده بودی این یکی روبوس میکردی

 

 

طبق معمول شکایت به بابا از طریق تلفن بصورت خیالی هرچند بابا خونه بود

 

ولی در خواب ناز  بود

 

 

عروسک مزاحم بود گذاشتیش کنار تا راحت با موبایلت صحبت کنی.

 

 

دیگه حوصلت سررفته بود رفتی سراغه بابایی تا بیدارش کنی

 

 

البته به سفارشه منچشمکزبان

 

پسندها (0)
شما اولین مشوق باشید!

نظرات (5)

خاله شيدا و روشا
22 تیر 92 12:19
الهي جان
چه خوشگل بازي ميكنه
آفرين ماماني پست شاهكاري بود،خيلي خيلي خيلي خوشم اومد از بازي كردنش
الهي من قربون چشماي نازت برم


خدانکنه خاله جونم .خیلی دوست دارم
مهدیه
22 تیر 92 12:20
نازی!
چه روز گذر شیرینی!


واقعا تصمیم دارم از این به بعد برم پیشش بشینم خودمم میرم توی حال وهوای بچگیم
مامان آلما
22 تیر 92 14:36
الهــــــــــــــــــــــــیراستی اسباب بازیای فاطمه شبیه وسایلای آلماسخدا نکنه بخاد بازی کنه دیگه دمار ار روزگار من و باباش در میارهباید همراش چایی بخوریم. آش بخوریم و ....


واقعا تو همین بازیشم چند دفعه قاشقشو به من تعارف میکرد یا میگفت تو بده به عروسکام
الهام مامان علیرضا
23 تیر 92 12:21
عزیز دلم
بساط چایی شو ببین!!!
چقدر این عروسکش و دوست داره مامانی
قربون اون چشمهای نازت بشم
حالا به کی داری می زنگی خاله جون؟؟
ماشاله... هزار ماشاله........


بله بااینکه عروسکه قشنگم نیست ولی خیلی دوستش داره
خدا نکنه خاله گلی .به بابام دارم میزنگم شکایت عروسکه رو بکنم
مامان فاطمه کوچولو
19 مرداد 92 15:37
آخیییییییی عزیزم. جانم. آخه چقدر محبت می تونه توی قلب نازنین این کوچولو جمع بشه که عروسکش رو اینطوری توی آغوش بگیره. سرش رو هم بذاره روی سر اون
از خدا می خوام این دخملی همیشه سالم بمونه
لطفا که کلبه ی دخترم بیا تا آدرس شما را داشته باشم بتونم گاهی بیام وسر بزنم. آخه خیلی تو دلم کوچولوتون نشسته
براش اسفند دود کنید لطفا


ممنونم.ازاین.همه.لطفتون.دخترم.کلا.خیلی.بامحبته.شایدبه
.مامانش.رفته.حتما.میام.پیشتون