فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 19 روز سن داره

فاطمه نفس مامان♥♥♥

حالم خوبه باتو عزیزدلم

سال نو

1395/2/18 8:29
1,060 بازدید
اشتراک گذاری

امیدوارم سال جدید برای همه بخصوص دوستای عزیز وبلاگیم سرشار از شادی وسلامتی باشه و همچنان نظاره گر کودکی های پاک کودکهای نازنینتون باشممحبت

تولد یه دونه خواهرم بوسدر واپسین روزهای سال 94 (23 اسفند) وکیک انگیری برد که توسط فاطمه برای خاله خریداری شدخجالت که در ابروهای اخموش نوشته شده خاله جان تولدت مبارکمحبت

روز اول عید آماده برای رفتن به عید دیدنیآرام البته مامان وبابای بنده رفته بودن قممتنظر پس به دیدن مامان وبابای همسر رفتیمزیبا وبعد هم به دیدن خاله زهرا که از نبودن بابا ومامانمان سوء استفاده نمودهخندونک وامر کردن که چون خواهر بزرگتر هستنآرام حتما باید ما به دیدنش برویم واین شد که یه پلو وماهی خودمان را دعوت کردیم خونه بابایمانخوشمزه که خواهر عزیزمان میزبانمان بودبغل

عکس سمت راست هم جناب پت هستن که توسط فاطمه لباس عید برتن کرده اند ویک عدد کاسه ظروف بازیش هم بجای دماغش قرار گرفتهتعجب احتمالا فاطمه احساس کرده دماغ جناب پت خیلی کوچیک هستدروغگو

روز دوم عید عروسی پسر دایی بابا مجتبی بود که پسر عمش هم میشدعینک اول عازم شوش دانیال(منزل خواهر همسر مان) شدیم وعصر همراه با خاله زهرا وعمه زهرای  فاطمه به دزفول برای عروسی عزیمت کردیمزیبا

عکس سمت راست فاطمه خانم در جایگاه عروس هستندمحبت وعکس سمت چپ، فردای عروسی می باشد فاطمه همراه با دختر عمش هلنا در آبهای کرخه شوشآرام

(عکس بالا 14 فروردین جاده ساحلی  اهواز در مسیر بازگشت از مطب دکتر برای گرفتن نوبت برای فاطمه همراه با مامان جون وآقاجون بودیم که این لک لک های قشنگ رودیدیمآرام . عکس مامان جون وآقاجون رو بنده گرفتمخندونک که علی رقم تاکید مامانم برای افتادن کامل لک لک در عکس نمیدونم حواسم کجا بود متفکرکه کله لک لک رو نادیده گرفتم تعجبخندونک

عمه زهرای فاطمه برای سیزده بدر مارا دعوت کردند شوشآرام وما دوازدهم همراه خاله زهرا بازهم عازم شوش شدیم (کلا امسال رو با طایفه شوهر آغاز کرده ام چشمک) دوازدهم برای شام به دزفول وکنار آب رفتیمزیبا شب که به شوش برگشتم فاطمه ساعت 2 شب از گوش درد از خواب بلند شد ومدام گریه میکرد گریهشربت استامینوفن وبروفن  جواب ندادغمگین وما بدلیل نداشتن درمانگاه شبانه روزی در شوش شبانه عازم اهواز شدیم وکلا سیزده بدر رو در منزل موندیمخواب آلود گوش درد دخمل بهتر شده بود ولی چون از بهمن ماه 93 که عمل لوزه انجام داده بود خداروشکر اصلا سرما خوردگی وگلو درد وگوش درد نداشت این گوش درد ناگهانی خیلی منو ترسوند متفکرکه خداروشکر دکتر متخصص گوش وحلق وبینی که خودش عمل فاطمه رو انجام  داده بود بعداز معاینه  گفت یک سرماخوردگی و عفونت کوچیک بوده وجای نگرانی نیستفرشته ولی فاطمه خانم  به تلافی سال قبل که اصلا مریض نشد بجاش همین اول سالی دوبار وبه فاصله های کوتاه سرما خوردسکوت

اول اردیبهشت دوباره عروسی یکی دیگه از پسر عمه های بابامجتبی بودخندونک  که این دفعه خداروشکر عروسی اهواز بود راضیو قبل از عزیمت به سالن وقتی داشتم با بابامجتبی درمنزل  عکس سلفی میگرفتم زیبافاطمه خانم بهشون برخورد که چرا بامن عکس نمگیرید قهرو گریه کنان به پشت یخچال در آشپزخانه پناه برد وماهم برای اینکه از دلش دربیاریم در همان حین ازش عکس گرفتیم زیبا

پسندها (15)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (11)