فاطمه وگوشواره
اول اینکه تصویر بالا مربوط به مراسم عقد پسرخاله ودختر خاله بابامجتبی است که یک روز قبل از سوراخ
نمودن گوشهای فاطمه برگزار شد (جزئیاتش بماند که عصر ساعت 7 رفتیم دزفول وشب ساعت 2/30 رسیدیم اهواز )
پنج شنبه صبح در یک اقدام کاملا یه هویی تصمیم گرفتم ببرم گوشهاتو سوراخ کنم در این اقدام نفسگیر خاله زهرا همراه همیشگی من همراهم آمد به بابامجی که سرکار بود(آخه اونا پنج شنبه ها تعطیل نیستن) زنگ زدم وگفتم دارم فاطمه رو میبرم گوشهاشو سوراخ کنم گفت نه حالا دردش میگیره واز این حرفها. ولی کو گوش شنوا آخه همه بهم میگفتن خیلی دیر شده خلاصه رفتیم دکتر خانم دکتر نازنین چند جفت گوشواره گذاشت گفت کدومو براش بزارم منم انتخاب کردم. اولی رو که گذاشت دیگه برای دومی کله فاطمه خانم بود که به اطراف پرت میشد هرچی تلاش میکردیم نمیذاشت تا بلاخره موفق شدیم خانم دکتر(دکتر صفاشالبافان) گفت توی تمام مدتی که گوش سوراخ کردم بچه ای به پرزوریی این دخمل ندیده بودم ماشااله هزار ماشااله .اینو قبلا یه آقای دکتری هم که بردم چشمهای دخملو معاینه کنه گفته بود..
قربونه زورت برم دخملم
گوشها و گوشواره از نمایی نزدیک
البته خانم دکتر گفت این گوشواره ها تا یک هفته باید توگوشات باشه بعداز یک هفته گوشواره طلا خوشگل بزاریم
عصر 5شنبه هم رفتیم آتلیه تا با لباس عروس خوشگلت که خاله زهرا از اصفهان برات خریده عکس بگیرم برای جشن تولد 2 سالگیت.