فاطمه درحال گردگیری
چون میخواستم امشب افطارمهمون دعوت کنم از دیروز بعداز ظهر
مشغول تمیزکاری شدم .فاطمه جونم میخوادبه مامان کمک کنه
حالا فکر کن بنده وسط اون همه کارباید حواسم به تو هم باشه یه
موقع خرابکاری یا کار خطرناک نکنی
حالا یه نابلون کردی تودستت میکشی روی میز منم زرنگی کردم
گذاشتم توخوب تمیزکاریاتو بکنی بعد بنده مشغول بشم
حالا نوبته آن آنته که تمیز بشه .
مطلبا زیاد بود طبق معمول ادامه مطلب
حالا نوبته تاب تابه که تمیز بشه
قربونه اون همه انرژیت برم دخترم که سفت دستتو میکشی یعنی
میخوای خوب تمیز بشه
وقتی داشتی میزو برام تمیز میکردی از مبل رفتی بالا وطبق
معمول میوها رو ریختی پایین بعداز تمیزکاری یادت افتاد که میوها
باید بره سرجاش، پس اینچنین اقدام کردی
الهی بمیرم هی میزاشتی دوباره سرمیخوردن ولی باز تلاش میکردی
دوباره
سه باره
شب به بابایی گیردادی که پرتقال میوه هارو که از عصر چشم
تیزکرده بودی براشو بهت بده بابایی هم که طبق معمول سریع
تسلیم میشه همین کارو کرد رفتی چاقوتو آوردی ومیخواستی
پرتقاله مصنوعی رو پوست بکنی.هرچی میوه داشتیم آوردیم
ول کنه این پرتقاله نبودی
تلاش برای پوست گرفتنه بقول خودت
بتقــــــــــــــــــــــــاااااااااا
تلاش در نمایی نزدیک
از دندون هم استفاده کردی ولی بی فایده بود عزیزم
تا موقع خواب هم تلاش
درخواب هم تلاش
قربونت برم بااین همه پشتکارت