فاطمه با قلکش
چندروز پیش رفتم باخاله ومامان جونی بازار برات یه قلک خریدم تا پولهاتو پس انداز کنی بادستای کوچیکت خودت پول بندازی توش.ولی تو این عکس به زور نگهت داشتم چون داشتی بادفترچه بیمه ات که قراربود بابایی ببره برات تمدیدکنه بازی میکردی
قربونت برم اینجا کیفت رو انداختی رودستت بهت میگفتم کجا میخوای بری میگفتی ددر(دکتر)
هوس کردی بری تاب سواری که خودت بهش میگی تاب تاب تاب
قربون نگاه کردنت برم نفسم
دیگه میخواستی شیطونی کنی بلندشی بایستی که اجازه ندادم
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی