فاطمه سی ودو ماهه
مهم ترین اتفاق ماهگی دخملی از پوشک گرفته شده
دیگه کار بجایی رسیده که هروقت طبق ضرورت میخوام پوشکش کنم
میگه مامان من بزرگ شدم پوپکم نکن
خیلی نسبت به قبل از نظر لجوجی بهتر شده ومن ازاین موضوع خیلی خوشحالم
احساس میکنم الان دیگه حرفمو کاملا درک میکنه وقتی باهاش تماس میگیرم میگه مامان من گریه نکردم تا تو زود بیایی
ممنونم از خاله صبا جون بخاطر عکس دخملی
خدایا شکرت بخاطر فرشته کوچولوی عزیزم
محبت کردنو خیلی قشنگ یاد گرفته احتمالا هم از خودم یادگرفته وقتی خیلی بوسش میکنم میگه منو زیاد دوست داری میگم بله بعد دوباره اسم دخترهای فامیلو میاره میگه اونارو دوست نداری یه مدت میگفتم نه دوستشون ندارم دیدم نمیشه به بچه دروغ گفت خوب میبینه اونارو بوس میکنم وبهشون محبت میکنم جدیدا بهش میگم اونارو دوست دارم ولی تورو خیلی خیلی بیشتر دوست دارم
چندتا عکس منتخب از 32 ماهگی فاطمه جونم
فاطمه توی تابش نشسته اونم که توی دستشه تک پوشیه که روز ولادت حضرت زهرا براش گرفتم
باعروسکهاش رفته توی کارتن
جدیدا میشینه روی مبلش ولی باز با فاصله نزدیک تلویزیون تماشا میکنه تا قبل از این روزا جاش جلوی جلو تی وی بود طوری که بعداز خاموش شدن تی وی جای انگشتاش روی صفحه پیدا بود