فاطمه دکتر می شود
فاطمه جونم اصلا علاقه ای به دکتر خودش نداره وهمیشه موقع دکتر رفتن یه فیلمی داریم با دخملی آخه پزشکش مرداست ولی واقعا مهربونه همیشه به محض اینکه دکتر گوشی رو شکم فاطمه میزاشت جیغ ودست وپا زدن فاطمه به هوا بلند میشد خلاصه در این سفر به آبادان وقتی دیدم جلو مغازه اسباب بازی فروشی ایستاده ومیگه دکتر... (آخه رو جلد وسایل پزشکی یه خانم دکتر خوشگل بود) تصمیم گرفتم اینو بخرم تا شاید دیگه ترسش بریزه
باشد که موفق شویم
این تخته جادویی است که به امید اینکه فاطمه خانم دیگه از خط خطی وسایل و کشیدن انگشت روی صفحه تلویزیون دست برداره براش گرفتم در حین بازی دارم کلمه های رو که یاد گرفته مینویسم براش نوشتم مامان
فداش بشم داره میگه مامان
قربون خدا گفتنت برم دخملم ایشااله نگهدارت باشه عزیزم
حالا شما رو دعوت میکنم به دیدن نقاشی های فاطمه خانم
این صورت نقاشی هست داره برام میخونه چشم چشم دو ابرو
گوش گوش 2 تا گوش دستشو گذاشته رو گوشای خودش
فدای خنده هات زندگی من
اینم صبح روز بعدشه دخترم داره خودشو معاینه میکنه