فاطمه در این روزها
تصمیم داشتم دخترم تاهروقت که خواست شیرخشک بهش بدهم واز این یکی دیگه نگیرمش .آخه دخترم شیرمادر که نخورد گفتم اینو تا هر وقت خودش خواست بخوره. ولی انگار قسمت نبود یکی اینکه دیگه نان 3 نیست ونان 2جایگزین شده دوم اینکه سه شنبه که برای چکاپ خالش بردش دکتر (آخه من صبح سرکار بودم) گفت دیگه نباید شیرخشک بخوره .من و خاله از همون موقع دست به دست هم دادیم که این آخرین شیرخشک رو بهش ندیم آخه از تقریبا 2 ماه پیش فقط شبها شیرخشک میخورد.خلاصه از ما تلاش از فاطمه مقاومت در برابر ما .تا کسی میخواست بهش شیر بده من میگفتم از شیر تو یخچال بهش بده میفهمید بنای نه گفتن میزاشت نه نه نه .یعنی شیر خشک بده که بهش میگه مه مه .تصمیم گرفتم دیگه نگم از تو یخچال میگفتم از پاستوریزه بهش بده بازم میفهمید .حالا دیگه میگم milk بهش بده تا متوجه نشه .ولی مامان جونه دل رحمش یکمی کارمونو خراب میکرد تا میدید خیلی بیقراری میکنه میرفت 30سی سی براش درست میکرد ولی این دو روز که خودم خونه بودم دیگه کلا بهش ندادم .تا میگفت مه مه میرفتم سر قوطی خالی شیرش که توش لیمو امانی ریخته بودم درشو برمیداشتم اونم یکم نگاه میکرد میگفت اموم یعنی تموم .منم میگفتم بله تموم. دیگه خدارو شکر دو روزه شیرخشک نخورده .حالا من یه دونه نان 2 گرفتم.اگر خیلی بیقراری کرد بهش بدم قایمش کردم هزارتا سوراخ که فاطمه نبینه آخه هرجا یه قوطی خالی میبینه هی میگه مامان مه مه
این عکس 9 ماهگی فاطمه است .برای تولدش برده بوده بودم خونه مامانم اینا برای تزیینات تولد از وقتی آوردمش هنوز فرصت نکرده بودم بزارمش سرجاش فاطمه هرروز میره پیش عکسش باهاش حرف میزنه نازیش میکنه بهش میگم مامانی این کیه میزنه به سینش میگه من
چی میگی دخملم باعکست از مامانی شکایت میکنی
اگر فکر کردید که این ضبط روشنه وداره آهنگ پخش میکنه سخت در اشتباهید این ضبط خرابه وهمسری گذاشته ببردش تعمیر حالا فاطمه چی گوش میده خدامیدونه