درجوار ضامن آهو
وقتی یک شب که دلت گرفته است تلویزیون حرم حضرت رضا را نشان بدهد ودلت هوای حرم امام رضا را بکند و یه دونه دادشم این آهه جانسوز رو بشنود وفردایش بگوید که عازم مشهد است بهمراه بابا ومامان ومرا نیز دعوت کند مگر میشود جواب رد داد مگر میشود وقتی به این قشنگی امام رضا میطلبت نرفت
السلام علیک یا غریب الغربا
یک روز بعداز ولادت حضرت مهدی(عج) عازم مشهدمقدس شدیم بهمراه آقاجون ومامان جون ودایی محمد
فاطمه برای اولین بار سفرباقطار را تجربه کرد و عجب خوب وطولانی بود این تجربه.
جناب همسر بدلیل نداشتن مرخصی نتونست همراهمان باشد وتالحظه آخر میگفت اصلا فکرش را نمیکردم که رفتنی بشوید سرم را کلاه گذاشتی آخه من توی شوک بودم ازاین دعوت عجیب وخواستنی امام رضا(ع)
مسیر طولانی بود حدود 30 ساعت در قطار بودیم البته تمام این مسیر بخاطر زیارت امام رضا(ع) شیرین بود وفاطمه مدام تکرار میکرد که دیگه همیشه باقطار بریم مشهد چون با هواپیما زود میرسیم واصلا خوب نیست.
عکس سمت راست درقطار وقتی فاطمه از تخت بالایی کوپه بروی کول دایی محمدش فرود می آیدودایی محمد همچنان در خواب بسر میبرد
عکس سمت چپ هم بابا ومامان وداداش گلم بهمراه فاطمه در بدو ورود به حرم از باب الجواد
فاطمه هنوز محو جمعیت بود چون آخرین بار دوسال پیش آمده بود واز اون موقع چیز زیادی یادش نبود
صحن سقاخونه که خیلی دوست داشتم ببینمش اخم غلیظ بنده بخاطر آفتاب است
ورودی باب الجواد گلکاریهای قشنگی داشت و فاطمه اصلا بامن همکاری نکردبرای گرفتن عکس تااینکه داییش پیشنهاد داد توی چمنها دراز بکشه وفاطمه چون دلش نیومد توی چمنها بخوابه روی سنگ ها درازکشید
وقتی دایی محمد مهربون همه جا وهمه وقت به داد خستگی های فاطمه برای راه رفتن میرسید
درکل سه روز در مشهد بودیم وروز دوم بنا به درخواست فاطمه رفتیم باغ وحش
وفرداشبش بازهم با قطار حرکت کردیم بسوی شهرمان
خیلی خیلی سفر خوب وبه موقعی بود برای من
انشااله نصیب تمام آرزومندان شود
دراین سفر بعداز 20 سال توانستم ضریح حضرت رضا(ع) رو بدون هیچ اذیتی لمس کنم وزیارت کنم
خاله زهرا قراربود برای تولد فاطمه براش دوچرخه بگیره ولی به اصرار فاطمه کادو پیشاپیش خریداری شد
این روزها فاطمه خانم حسابی سرش شلوغه روزهای زوج صبح ها به کلاس نقاشی میرود وبعداز ظهرها به کلاس زبان
این نقاشی های قشنگ هم هنر دست فاطمه خانم در کلاس نقاشی است که تاالان جلسه دوم را پشت سرگذاشته است