فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

فاطمه نفس مامان♥♥♥

حالم خوبه باتو عزیزدلم

چهار سال وچهار ماه وچهارروزگی

1394/10/26 8:35
1,116 بازدید
اشتراک گذاری

 

محبتچهارسال وچهار ماه وچهار روزگیت مبارک دخترممحبت

دختر شیرین زبونم این روزها اینقدر خوش زبون شده است که فقط دلم میخواد درسته بخورمش خوشمزهوقتی که فیلم کیمیاوشهرزاد را آنچنان دنبال میکند که بقول آقاجونش انگار فیلم موش وگربه است خندونکوقتی که بعداز صحنه سیلی خوردنه کیمیا از دست آرش به بابامجتبی گفت من نمیخوام ازدباج (ازدواج) کنم. از ازدباج میترسم شیطان

وقتی که آقاجونش قصد داشت با مامان جون به مسجد برود فاطمه درحالی که دست به کمر زده روبه مامانجونش میگه: دوباره میخوای دست وپات بشکنه

دوباره میخوای بخورید تو جدولخندونکوبابای ما عصبانی شد که گفت چقدر جلوی بچه حرف زدید که اینم یاد گرفتهخجالتچشمک

وقتی  که خسته از سرکار برگشته امخسته وفاطمه خانم همون موقع دستشویی شماره دو رو احساس وبه بنده اعلام میکندکچل ومن میگویم وای فاطمه الان خیلی خستمبدبو روبه مامانجونش میگوید خوب مامانجون تو بیا منو بشور مامان بی چاره ام خستس گناه داره نمیتونه بیاد بغلو آی ذوق مرگ شدن من بعداز این همه به فکر بودن دخملم خندونک البته همه اینا شانسی است گاهی اوقات آنچنان بی فکر است نسبت به بنده، مثلا همین دیروز وقتی خسته از سرکار ساعت 4 رسیدم خونه ،دخمل خانم رفته پودر کیک یا (بقول خودش پودر تیت)رو ازداخل کابینت آورده ومیگه برای من همین الان تیت درست کن ومن  تاساعت 6/30درگیر تیت درست کردن بودمسکوت

 

 

 

عکس سمت راست: فاطمه مامانجونش رو کشیده است  زمانی که دستش توی گچ بود ظرافت نقاشی تاجایی است که دست شکسته مامانجون بصورت افقی کشیده شده استخندونک وحتی گردنبدوگوشواره های مامانجون کشیده شده استزیبا

عکس سمت چپ:فردای یلدا است که دخترمان برای خودش سفره یلدا چیده است بغلالبته بجای سفره حوله پهن کرده استخندونک

 

 

عکس سمت راست:وقتی در جعبه وسایل بنده باز نمی ماند ابتکار دخمل برای باز نگه داشتن درخندونک پاشو آورده بالا جلوی در رو گرفته تا درست وحسابی درون جعبه را وارسی کنهخنده

عکس سمت چپ:یه روز خوب بهمراه هوای خوب کنار رود کارونآرام آقاجون درحال بردن دخملی بسمت اسباب بازیها محبت

 


 

 

وقتی خاله زهرا موهای فاطمه رو میبنده وفاطمه میخواد موهاشو ببینهزیبا خاله میخواد بره آیینه بیاره تا جلوی آیینه دیگر بگیرد وفاطمه پشت موهاشو ببیندگیج بعد فاطمه خانم پیشنهاد میدهد خاله برو گوشیتو (دوشیتو) بیار از پشت سرم عکس بگیر تا ببینم تشویقو خاله بینوا چقدر احساس خجالت کردخجالت درمقابل این پیشنهاد فاطمه که به ذهنه خاله نرسیده بودخندونک

 

فاطمه خانم آماده برای رفتن به عقد پسرعموی بندهمحبت

 

 

این پست در در چهار سال وچهارماه وشش روزگی فاطمه به روزرسانی شد آرام

پسندها (13)

نظرات (11)