فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 17 روز سن داره

فاطمه نفس مامان♥♥♥

حالم خوبه باتو عزیزدلم

آیات خدا

1393/5/27 13:40
731 بازدید
اشتراک گذاری

ساعت 6:30 که رسیدم اداره از فرط بیخوابی شب گذشته سرمو گذاشتم رومیز وخوابم بردخواب ساعت 7 یه آن حس کردم صندلیم داره تکون میخورهتعجب سرمو بلند کردم نگاهم به قفسه های روبروم افتاد که دیدم دارن بصورت جلووعقب تکون میخورنخطا فقط دویدم بسمت در  که دیدم همه همکارا هم ریختن بیرون ومیگن زلزله استترسو خیلی ترسیدم سریع زنگ زدم مامانمتلفن که بابا گفت خوابه اونم زلزله روحس کرده گفتم مامان رو صداکن وبگو فاطمه رو درجوار وسایل منزل نخوابونهترسو ساعت حدود 9:30 دوباره تکون خورد ولی نه بشدت 7 صبح ماهم دیگه بیخیال شدیم ورفتیم تویه جلسهخسته که ساعت 10 باز یه تکون شدیدتر وبه دنبالش پنکه و میز وصندلی سالن تکون خورد یه آن نفهمیدم چی کار کردم فقط به حالت جیغ وگریه ایستادم سرپا وگفتم دخترمگریه هرچند آقایون همکارم بهم خندیدن ولی من فقط به فکر دخترم بودم که وقتی تماس گرفتمتلفن مامان گفت وقتی دیده همه چی داره تکون میخورهخطا فاطمه رو خواب خواب گذاشته رو دوشش و زده از خونه بیرون. قربون مامانی مهربونم برم بوس

من تاحالا به عمرم زلزله رو اینطوری حس نکرده بودمخطا  که چندبار پشت سرهم بیاد خسته مرکز زلزله تو استان ایلام منطقه مورموری به بزرگی 6/1 ریشتر اتفاق افتاده که به دلیل نزدیکیش به استان خوزستان اینجا هم حس شده است

خدایا خودت رحم کن به ما بنده هاتمتنظر

از الهام نازنینم(مامان علیرضا) که جویای حالمون شدن خیلی خیلی سپاسگذارم بوسمحبت

پی نوشت: دیشب دوباره زمین لرزه ساعت 10/30 تکرار شد خطا وما به دلیل خالی بودن آپارتمانمون از سکنه متواری شدیم خونه بابام ایناخسته

پسندها (6)
مطالبی دیگر از این نی نی وبلاگی

نظرات (17)

مامان مبینا
27 مرداد 93 14:19
خدا رو شکر که برای شما وبقیه هم وطنامون اتفاقی نیفتاده
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
ممنونم عزیزم
مامان فرنيا
27 مرداد 93 15:11
من هم اين خبر را ظهر از مادرم شنيد خدا را شكر به خير گذشته و خسارات جاني نداشته مادر ساعت 10بيرون خانه بوده وقتي ساعت 12برميگرده ميبينه همسايه ها توي خيابان نشسته اند وجرات نكرده اند برن توي خانه هاشون واقعا خيلي سخته توي ان هواي گرم حتي نميشه شبها بيرون از خانه خوابيد انشالله اتفاقي نمي افته
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
فکرکن توی این هوای گرم فرماندار شوش به مردم اعلام کرده شب رو بیرون خونه بمونید ایشااله دیگه تکرار نشه دیشب باز آمد
مهدیه
28 مرداد 93 1:05
آخی یعنی تا اونجا میشد احساس کرد؟؟ عجب زمین لرزه ای بوده ها!! خداروشکر ک بخیر گذشته1
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
بله اونم چه حسیخداکنه دیگه نیاد چون دیشبم باز آمد
مریم
28 مرداد 93 11:11
سلام خدا رحم کنه عزیزم چون ایلام 250 نفر مصدوم داشته
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام بله واقعا خدارحممون کنه
هم نفس
28 مرداد 93 11:45
سلام زهره جان مراقب فاطمه باش..ترستو بهش نشون نده مبادا بترسه..انشاا... که دیگه هیچ جان ایران زلزله نیاد.. ماهم اینجا جز دعا کاری ازمون بر نمیاد..فقط میتونم بگم خیلی مراقب فاطمه جون باش حتی شده دوروز مرخصی بگیری پیشش بمونی تا احساس آرامش کنه..
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام عزیزم چشم حتما خداروشکر اصلا متوجه زلزله نشده دیشب که من ترسیدم هی بهم میگفت مامان نترس چیزی نیستممنونم عزی دلم حتما فردا وپس فرادا وجمعه خونم
مامان خانم
28 مرداد 93 12:38
ای وای مامانی فاطمه خدا رو شکر که سالمید واقعا درکت می کنم چون منم چند بار زلزله رو تجربه کردم. واقعا وحشتناکه. آدم فقط به فکر عزیزاشه که سالم باشند. هر جا که هستید خدا پشت و پناهتون باشه و خطرات هم ازتون دور دور بمونه گلم
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
ممنونم عزیزم نه بقول عمم خونه خراب کن نبود ولی ترسناک بود واقعاممنونم گلم همچنین شما ایشااله همیشه سالم وشاد باشید
الهام مامان علیرضا
28 مرداد 93 13:15
وظیفمه زهره جون خدا رو شکر که حالتون خوبه عزیزم خیلی مراقب خودتون باشید. ایشالا که خدا نگهدار همۀ زلزله زده ها باشه
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
قربونت عزیزدلم ممنونم خانمی ایشااله که خدا حافظ شما وعلیرضا جونم وهمه عزیزانت باشه
آیدا
28 مرداد 93 13:50
سلام منم مثله خودتون وبلاگ نویسم اگه وقت داشتین به سایت منم یه سر بزنین
مامانی آلما
29 مرداد 93 11:35
سلام. خدا رو شکر که به خیر گذشت. مواظب خودتون باشین. من از زلزله خیلی میترسم
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم منم خیلی میترسم دوبار آخر موقع زلزله گریه کردم
مامان فاطمه
29 مرداد 93 15:37
سلام خانومی خوبین؟هزارماشالله کوچولوی نازی دارینخوشحال میشم به ما هم سر بزنین...امیدوارم بتونیم دوستای خوبی باشیم...اگه اجازه هست لینکتون کنم؟
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام عزیزم چشم با کمال میل
مامان فاطمه
29 مرداد 93 21:44
.سلام عزیزم $$$$$$_______________ ______________$$$$$ __$$$$$$$$*_____________________,,$$$$$$$$* ___$$$$$$$$$$,,_______________,,$$$$$$$$$$* ____$$$$$$$$$$$$___ .____.___$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$,_'.____.'_,,$$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$,, '.__,'_$$$$$$$$$$$$$$$ ____$$$$$$$$$$$$$$$$.@:.$$$$$$$$$$$$$$$$ ______****$$$$$$$$$$$@@$$$$$$$$$$$**** __________,,,__*$$$$$$@$$$$$$*,,,,,, _____,,$$$$$$$$$$$$$* @ *$$$$$$$$$$$$,,, ____*$$$$$$$$$$$$$*_@@@@@_*$$$$$$$$$$$$$ * ___,,*$$$$$$$$$$$$$__.@.__$$$$$$$$$$$$$*,, _,,*___*$$$$$$$$$$$___*___$$$$$$$$$$*__ *',, *____,,*$$$$$$$$$$__________$$$$$$$$$$*,,____* ______,;$*$,$$**'____________*$*$$*$***,, ____,;'*___'_.*_________________*___ '*,, ,,,,.;*_____________---________________ '**,,,, با یه پست ویژه آپم. رمزش رو تو خصوصی واست می ذارم
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام ممنونم عزیزم
مامان امیررضا
30 مرداد 93 1:59
سلام خانمی واقعا چه حس مشترکیه مادری .منم همش تو فکر امیررضام که اتفاقی براش نیفته خدا رو شکر امیررضا اصلا واسه زلزله نترسید چون سریع بغلش کردم بردم تو حیاط فقط مات مونده بود چی شده شب هم که باباباش یک ساعتی رفتن تو کوچه خوش گذروندن ولی از طوفان خیلی ترسید و همش توی بغلم قایم می شد زهره جون اونجا هم طوفان بود .؟ راستی امروز چهارشنبه هم اینجا زلزله بود شما هم حس کردین.؟ خدا بخیر بگذرونه زمین و آسمان با هم خراب شدن مواظب خودتون باشین
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام عزیزم خداروشکر که شماهاهم تندست هستید گلم نه اینجا طوفان نشد ولی خبرشو که شنیدم خیلی ناراحت شدم برای هم استانیهامون بله چهارشنبه ساعت 3 دوباره آمد .واقعا خداخودش رحم کنه بهمون
مادر محمد
31 مرداد 93 18:10
سلام عزیزم خوب هستید؟ خوشحالم که براتون مشکلی پیش نیومده و سالم هستید.ا اگر مایل هستید در این دنیای مجازی دوستان خوبی برای هم شویم لطفا به وبلاگ ما هم سر بزنید خوشحال میشم
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام عزیزم ممنونم چشم حتما
یه مامان
1 شهریور 93 18:13
سلام مامان عزیز ممنون که به مدرسه ی خودتون تشریف آوردید خوشحالیم که سالم و سلامت هستید، ان شاالله که آرامش و امنیت خاطر به شهرتون برگرده و مشکلی برای کسی پیش نیاد.
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
سلام مامان عزیزمدرسه خواهش میکنم ببخش که دیر به دیر میام ممنونم ایشااله
هم نفس
2 شهریور 93 7:38
روزهایی بدی در زندگی آدم می رسد، که هیچ کسی حتی نمی پرسد "خوبی؟" برای چنین روزهای بدی، نیاز به یگانه مهربانِ دلسوزی داری به شرطی که در روزهای خوب فراموشش نکرده باشی و نامش چه زیباست… "خــــدا"
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
چقدر قشنگ ولی ماهناز جون حتی اگر اون روزهای خوب فراموشش کزده باشیم انقدر خوب وبزرگه که مابازم توروزهای سخت ازش انتظار داریم اون مهربانترین هم اجابتمان میکند انشااله خدایا یاریم کن
نرگس کوچولو
2 شهریور 93 11:59
خوش بختنه من هیچ بار تو عمرم زلزله ندیدم!خدا بهتون رحم کرد
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
خداروشکر ایشااله که هیچ وقت نبینی عزیزم واقعا بازم رحم کنه بهمون چون دیشب وامروز صبح بازم آمد
مامان
3 شهریور 93 1:40
خدا رو شکر که زلزله شدیدی نبود.خدا حفظتون کنه. واقعا توی اون شرایط آدم بیشتر به فکر عزیزاشه تا خودش. خدا مامان گلتو حفظ کنه که انقدر مواظب فاطمه ست.
زهره مامانی فاطمه
پاسخ
ممنونم خانمی واقعا همینطورهممنونم عزیزم همچنین خدا عزازای شما رو حافظ وتندرست بدارد