دوسال وده ماهگی
وقتی بخوای از دخترت توی یه مهمونی عکس بگیری ودخترت از جفت بچهها تکون نخوره وای که من یه پروژه ای دارم وقتی میخوام فاطمه رو ببرم خونه با گریه وزاری اصلا دل نمیکنه
نوه های عموم بهار ومبینا که بهار دختر عمه فاطمه هم میشه
موقعی که سخت مشغول آماده کردن افطار بودم آمدم دیدم فاطمه وباباش اینطوری خوابیدن
اول امدم فاطمه رو درست بزارم رو تخت دلم نیومد عکس نگیرم اول عکس گرفتم بعد درستش کردم
خواب خواب بود نفـــــــــــسم
وقتی گرمای هوا بالای 50درجه میشه ودخترت هوای پارک به سرش میزنه بازبان روزه دم افطار باید بری سرزمین عجایب
ایناغنمیتهای خونه مامان جونه که فاطمه خانم تصاحب کردن و پوشیدن
پتوی موزیکال مال دوران نوپایی فاطمه است که حالا هوس کرده دوباره باهاش بازی کنه البته به نظرم الان بیشتر به دردش میخوره چون رو هرکدوم از حیوانها که دست بزاری صدای مخصوص خودشومیده
بهم میگه مامان منم برم توی اینجا پیش بعبعی
استخری که خاله زهرا برای فاطمه خریده
دستت درد نکنه خواهر جونی
اینم آخر عاقبت استخر
طاعات قبول والتماس دعا