سفر مشهد (1)
سفر ما قرار بود از سه شنبه بعداز ظهر با پرواز به سمت مشهد آغاز بشه(چون بابا مجتبی اصلا مرخصی نداشت وباید شنبه صبح میرفت سرکار ) ماهم قرار بود سه شنبه بعداز ظهر بریم وجمعه بعداز ظهر هم برگردیم که به دلیل تاخیر فراااااااااااااوون تا ساعت 11/30 شب در فرودگاه اهوازمعطل شدیم البته خدارو شکر که باخانواده رفته بودیم ودر نگهداری فاطمه خیــــــــــــــلی کمک کردن ولی خوب اونا هم یه حوصله ای دارن دیگه
دیگه کاری نمونده بود که برای سرگرم کردن فاطمه انجام بدیم از چهره بابام پیداست که چقدر خسته شده بودیم بنده خدا بابام روزه هم بود
حالا هرچی بهش میگیم بیا پایین دیگه مگه قبول میکرد همسری وبابام درحال راضی کردن فاطمه برای پایین امدن
پشت سر فاطمه مشخصه که ساعت تقریبا 11/20 شب وما تازه امدیم توی سالن پرواز
وبالاخره پرواز به سمت مشهدالرضا
شب جمعه من وآجی زهرا وفاطمه خانم وآقاجون تا صبح توی حرم بودیم جای همه دوستان خالی بودبابا مجتبی ودایی محمد ومامان جون فاطمه هم تا نصف شب بودن ولی بعد رفتن هتل خوبیدن
تلاش برای خوابوندن دخملی تا ساعت 3 صبح
عکسها هنوز کامل نیست یه پست دیگه از مکانهای سیاحتی مشهد که رفتیم میزارم
اینروزها خیلی خیلی درگیرم و مشغله دارم عذرخواهی از همه دوستای عزیزم که فرصت نکردم بهشون سر بزنم ایشااله به زودی میام پیشتون