گوشواره هااااااااااااااا
2سالگی فاطمه جونم بود که گوشاشو سوراخ کردم بدون هیچ مشکلی
(اولین گوشوارها درسن دوسالگی)
بعداز یک هفته که گوشوارهای طلا رو گذاشتیم توی گوشش موقع حمام دادنش خاله زهرا متوجه میشه که پایین گوشواره ها تیز بوده ووگردن فاطمه جونمو زخم کرده
(تولد 2سالگی وگوشوارهایی که گردن دخملی رو زخم کردن)
گوشوارها رو درآوردیم این سری براش حلقه ای خریدم که یکیشو براحتی گذاشتیم ولی برای دومی فاطمه دیگه اصلا اجازه نداد که بزاریمبعداز چندروز هم که با هزار زحمت امدیم بزاریم گوشش خون آمد وکلا بیخیال گوشواره شدم وفاطمه خانم تا تقریبا 6ماه فقط یکی از گوشهاش گوشواره داشت وسوراخ اون یکی گوشش بسته شد
(شب یلدا 92 فاطمه فقط یه گوشواره حلقه ای تو گوشش بود دقت کنید)
تا دو روز مونده به عید که در یه تصمیم یهویی که دختر عمه فاطمه (هلنا)که دوماهش بود میخواست گوشاشو سوراخ کنه منم تو بازار دم عید مشغول خرید بودم ومیدونستم باباومامانم اینا که فاطمه هم پیششون بود میخواستن برن دکتر گفتم فاطمه هم ببرید گوشاشو سوراخ کنید مامانم گفت ولش کن بچه رو گناه داره من وخالش اصرار پشت تلفن که نه برا عید زشته یه گوشش گوشواره داشته باشهخلاصه شب رفتم خونه دیدم بلهههههههه گوش دخملی سوراخ شده ویه گوشواره ازهمون بدلی ها تو گوششه به من میگن یه مادر نمونه بایه تلفن گوشهای دخترمو سوراخ کردم حالا بعدازیک هفته باید گوشوارشو میزاشتم که اصلا حلقه ای ها رو نمیزاشت بزارم مامانهایی که بچه همسن فاطمه دارن میدونن که بچه ها تو این سن چقدر لجوج میشن .خلاصه خاله زهراش در یک اقدام پیروزمندانه گوشواره مامانمو گذاشت تو گوش فاطمهتا سوراخ گوشش یکم باز بشه حالایه گوشش حلقه ای بود مال همون 6ماه پیش. یکیش گوشواره آویزی مال مامانم.
(ایام عید 93 یه گوش فاطمه گوشواره آویزی اون یکی حلقه ای)
یه شب که عمم امده بود خونه مامانم اینا وفاطمه باهاش خیلی رودرواسی داره خاله زهرا به عمم گفت بیا اون گوشواره حلقه ای رو از گوش فاطمه دربیار تا ببریم هردورو براش عوض کنیم وخاله زهرا باکمک عمه اینکارو کرد وحالا هردوگوشش آویزیهای مامانم بودن چون خیلی سبکتراز گوشوارهای ما بودن
(سیزده بدر 93 وگوشوارهای مامانجون تو گوشش دخملی)
تا شب ولادت حضرت زهراکه رفتم طلافروشی النگوی فاطمه رو درست کنم چون یه کوچولو شکسته بود ولی متاسفانه مثل النگوی خودش پیدا نکردمو وبراش یه تک پوش خوشگل ویه جفت گوشواره نانازی خریدیم حالا کی اینارو بزاره تو گوش فاطمهجالب که تو طلافروشی فاطمه هم همراه من وخاله زهرا بود وقتی طلافروشه میگفت گوشواره برا کی میخواید فاطمه میگفت برا مامان جونمتو خونه هم گوشوارها رو گذاشتیم تو گوش مامان جونش شاید حس حسادتش برانگیخته بشه بهش میگفتم مامانجون گوشوارهای تو رو کرده گوشش هی میگفت به به اوشگلنخلاصه اینکه گوشوارها رفت تو گوش فاطمه البته باز زمانی که بنده سرکاربودم آخه به قول خواهرم هی کارشکنی میکنم .
(گوشوارهای جدید فاطمه بهش میگم اونطرفو نگاه کن از گوشوارت عکس بگیرم اینطوری نگاه میکنه)
دخملم موهاش هم کوتاه کرده
از نمایی دیگر
اینم از پروژه گوشوارهای فاطمه خانم ببخشید طولانی شد