فاطمهفاطمه، تا این لحظه: 12 سال و 7 ماه و 12 روز سن داره

فاطمه نفس مامان♥♥♥

حالم خوبه باتو عزیزدلم

کلی حرف برای گفتن

  پاییز من و فاطمه امسال یه جور متفاوت شروع شد با یه جدایی سه روزه که هرچند خیلی ها میگن مفید بود ولی واقعا سخت بود مهرماه بنده از طرف اداره  اعزام شدم به تهران برای یه آموزش سه روزه که این سه روز دخمل گلی  پیش مامان جونش و آقا جون وخاله زهرا ودایی والبته باباش موند فاطمه قبلا رئیس ادارمو دیده بود ومیدونست پزشکه.برا همین از قبل بهش گفته بودم دارم میرم با رئیسمون به نی نی هایی که مریض شدن آمپول بزنیم برا همین فاطمه ترجیح داده بود باهام نیاد ولی موقع خداحافظی بااینکه اصلا سمتش نرفتم  ( از قبل حسابی بوسیده بودمش ) ولی زمانی که داشتم با مامانم خداحافظی میکردم که با همسری برم فرودگاه فاطمه با تمام قوا پ...
7 آبان 1393

فاطمه ودلتنگی

این  روزها یعنی دقیقا از بیست روز پیش فاطمه گلی ، مامان جون اعظم وآقاجون باباشو (مامان وبابای منو) ندیده اونا بعداز عروسی دخترعمه بنده موندن اصفهان وما به همراه بابا مجتبی ودایی محمد برگشتیم اهواز .خلاصه که این روزها دخترمون بدجور دلتنگی میکنه و ویه کوچولو بداخلاق شده ومن تواین مدت خیلی خیلی اذیت شدم وبهم سخت گذشت والان میفهمم که وجود مامان وبابام درکنارم چه نعمت بزرگیه هفته اول که اون یکی مامان جون وآقاجون فاطمه هم نبودن فاطمه میرفت خونه عموش وپیش زن عمو مرضیه وکیانا بود البته بماند که روز اول اونجا هم نمیرفت وگریه میکرد میگفت منو ببر خونه مامان جون اعظم ولی خوب بلاخره عادت کرد .هفته بعدش که مامان جون صدیقه( به زبان فاطمه مامان ...
9 مهر 1393

فاطمه عزیزم سه ساله شدنت مبارک

قشنگ ترین تصویر عمرم، عکس نازنینی از نخستین دیدن توست خوش آهنگ ترین، آهنگ عمرم ٫یادگار دلنشین اولین خندیدن توست سه ساله شدنت مبارک قشنگ ترینم  دوستت دارم فاطمه گلی بهمراه ما دراصفهان بسر میبرد برای برگزاری عروسی دختر عمه بنده ایشااله برگشتیم  به روز خواهیم شد ...
20 شهريور 1393

درآستانه سه سالگی

اول اینکه با یه کوچولو تاخیر تولد سه سالگی  آلما جون و علیرضا جون دوستای گل وبلاگی فاطمه رو که هم سن وسال فاطمه هستن  رو تبریک میگم ایشااله که هزاران سال زنده باشید                                   فاطمه و پسر عمه بنده(احسان ) در تعطیلات عید فطر       فاطمه درکنار  بهار(دختر عمش) که تولد 6 سالگیش  بود وکیانا دختر عموی فاطمه که 5روز از بهار کوچکتره   بازهم سه دخمل گل (فاطمه ،بهار وکیانا)   ...
2 شهريور 1393

خالــــــــــه زهرا

 یه کسایی تو زندگی آدم هستن که جاشونو هیچ کس وهیچ چیز نمیتونه بگیره پدر ومادر جز لاینفک همون  آدما هستن تو زندگی ما(من ودخترم وهمسرم) چون علاوه بر تمام وظایف ومحبتهای پدر ومادریشان توی این سه سال زحمت نگهداری فاطمه در نبود بنده بر عهده مادر بوده   علاوه بر اون انسانهای دوست داشتنی همون پدر ومادر ومیگما یه نفر دیگه هم هست که خیلی عزیز ودوست داشتیه وخیلی خیلی به گردن ما مخصوصا من  حق داره اونم کسی نیست جز یه دونه خواهرم زهرا که من فقط وفقط قصدم از نوشتن این پست این بود که اگر این وبلاگ پابرجاموند ودخترم یه روزی امدی اینجا بدونی که خالت خیلی خیلی برات سنگ تمام گذاشته وایشااله بتونیم یه زمانی یه قسمتی از زحماتشو جبر...
13 مرداد 1393

دوسال وده ماهگی

وقتی بخوای از دخترت توی یه مهمونی عکس بگیری ودخترت از جفت بچهها تکون نخوره وای که من یه پروژه ای دارم وقتی میخوام فاطمه رو ببرم خونه با گریه وزاری اصلا دل نمیکنه نوه های عموم بهار ومبینا که بهار دختر عمه فاطمه هم میشه                                 موقعی که سخت مشغول آماده کردن افطار بودم آمدم دیدم فاطمه وباباش اینطوری خوابیدن   اول امدم فاطمه رو درست بزارم رو تخت دلم نیومد عکس نگیرم اول عکس گرفتم بعد درستش کردم خواب  خواب بود...
4 مرداد 1393